جدول جو
جدول جو

معنی بان هلال - جستجوی لغت در جدول جو

بان هلال
(هَِ)
دهی است از دهستان دوستان بخش بدرۀ شهرستان ایلام که در 94 هزارگزی خاور ایلام و 2 هزارگزی شمال راه مالرو بان هلال پائین واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 150 تن سکنه. محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دردو محل به فاصله 4 هزارگزی واقع است. بان هلال سفلی 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
دهی است از دهستان صالح آباد شهرستان ایلام که در 5 هزارگزی باختر ایلام نزدیک راه شوسۀ ایلام به شاه آباد در دامنه واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 535 تن سکنه، آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و مختصری برنج و توتون و ذرت و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنان آن از طایفۀ پنج ستون هستند و زمستان برای تعلیف احشام خود به مرز ایران و عراق و ارتفاعات کولک میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام طایفه ای از طوایف ترکمن ایران. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
(غِ هَِ)
باغی بوده است در کرمان. در جامعالتواریخ حسنی ازاین باغ نام برده شده و گوید که دولتشاه (حاکم شاه شجاع در کرمان) در باغ هلالی، درپای غار مجرمان (؟) مواضعه کرد... رجوع به حواشی تاریخ کرمان ص 211 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
ابوالحسن علی بن بلال بن معاویه بن احمد المهلبی. از فقهاء شیعه. او راست: کتاب الرشد و البیان. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(نِ حَ)
قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود، طاعت و عبادت. زهد و تقوی. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 46 هزارگزی جنوب کوهدشت و 46 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 180 تن سکنه، آب آنجا از مادیان رود تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، سیاه چادربافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوبکر احمد بن علی. از مشاهیر فقها و محدثین شافعیه، از مردم روذراور. او بهمدان هجرت کردو منصب مفتی یافت و هم بدانجا به سال 398 ه. ق. درگذشت. ولادت وی به سال 308 بوده است. او راست: کتاب السنن. کتاب معجم الصحابه. کتاب ما لایسع المکلف جهله. واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
معتدل و راست ایستادن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). افراشته شدن و راست شدن و معتدل شدن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سخت ریخته شدن ابر و باران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ریخته شدن. (المصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برج هلال
تصویر برج هلال
برج سرطان آبام ماه خانه ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان حلال
تصویر نان حلال
روا نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهلال
تصویر انهلال
شکستن ویران شدن، روان گردیدن آب یااشک باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
پایین ترین کرت زمین
فرهنگ گویش مازندرانی